و مرا................
و مرا آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی: باز می آید
و می سوزد از این عشق ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست و حرمت دارد ..
تو بمان ..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت سرد و بی روح شده است ..
سخت بیمار شده است ..
تو بمان در شهرت
[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 1:54 عصر ] [ شب های دلتنگی تو ]